سلام
نمی خواستم اینگونه پرونده ی عشق هایم را باز کنم
و
اینگونه نظاره گرشان باشم
.
.....
.........
نمیتونم ساکت باشم نمیتونم ساکت باشم میفهمی؟؟؟؟
...
.....
......
گاه گاه در دلم آشوب است
نمیدانم چیست
نمیدانم چیست
هر لحظه در هر مکان نگاهاه ها را منتظر میبینم
اما دورم دورم
دوررررررررررررررررر
به اندازه ی تمام دال ها واو ها و ر های دنیای
گویا در محفظه ای از خلا به دام افتادم و تنها خودم هستم که صدای خودم را میشنوم
شاید هم نه
صبر کنید
....
.......
..........
لبام رو تکون دادم گفتم:
کمک کمک کمک کمک هی الوووووو صدای منو میشنوی هی هی مونا مونا
نه خیر صدایم نبود که نبود
......
.......
............
جوونی یعنی اینکه تو یه اتاق هستی که تمام اون اتاق در خلا مطلق هست و حتی نزدیک ترین گوشها بهت صدای تورو نمیشنون
...
.....
.........
مونا چرا ساکتی داد بزن فریاد بزن بزار نگن تو سری خوره نزار توهین کنن نزار سرت داد بزنه تو یک فرشته ای و رسالتت خلق کردن حرف بزن مونا حرف بزن
پس تورا خلق کردم و رسالتت را در خلق کردن قرار دادم
گوشه ای از خلا باز میشه مونا از خلا در میاد و آماده برای ورود به خلائی جدید گونه هاش سرخ میشه دلش میلرزه دستاش یخ میکنه انگار خجالت کشیده باشه آروم میگه
دوست دارم
و ذدوباره در خلائی نو قرق میشود اینبار با تکه کاغذ و خودکار مشکی برای نگاریستن.
نوشته های دیگران()